سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصمیم درست

یه بنده خدایی یه سوال طرح کرد ، گفت یه ریل قطار رو در نظر بگیر و شما در یکی از ایستگاه های ان مشغول به کارید این ایستگاه فرعی است و دو مسیر دارد یکی مسیر اصلی که همیشه قطار ها از آن عبور میکنند و دیگری مسیری فرعی برای مواقع اضطراری ، حالا چند تا فرض جلوی من گذاشت . اول اینکه فرض کنیم هشت تا بچه در حال بازی بر روی ریل اصلی قطار در حال بازی هستند با اینکه بار ها به ان ها گفته اید و تذکر داده اید که آنجا بازی کردن اشتباه است و خطر زیادی دارد و آن ها باز هم هر روز به بازی ادامه میدهند. در حالی که از بین آن ها یک بچه حرف گوش کن بوده و به قوانین شما احترام گذاشته و در ریل فرعی مشغول بازی بود. فرض دوم رو اینجوری بیان کرد که حالا قفطاری در حال آمدن است و شما نمیتوانید به ان هشت بچه اطلاع دهید که از ریل کنار بروند و  بچه ها هم متوجه عبور قطار نیستند. و برای تغییر مسیر قطار هم به ریل فرعی آن یک بچه حرف گوش کن و تابع قوانین با شرایط مشابه آن بچه در حال بازی است . آن شخص سوال را اینگونه طرح کرد اگر شما جای سوزن بان بودید چه کار میکردید؟ جان آن هشت بچه را نجات میدادید یا آن یک بچه را نجات میدادید؟ 

در هر صورت هر کدام از انتخاب ها خیلی دردناک است و حتما هم باید انتخاب کرد . نمی شود که گفت صد در صد کدام انتخاب درست خواهد بود ، اما انتخاب درست تر از نظر شما کدام است؟

سوال بالا یک چالش فکری است در دنیای واقعی شاید عینا این اتفاق نیافتد ولی اتفاق هایی از همین جنس خواهیم داشت. و باید انتخاب کنیم ، تصمیم بگیریم. در تصمیم گیری های بزرگ زندگی شاید وقت کافی نداشته باشیم و نشود یک تصمیم منطقی و درست گرفت و ناگریز به یک تصمیم احساسی رجوع می کنیم. ولی قرار نیست همیشه در این چالش ها قرار بگیریم و زمان زیادی داریم برای فکر کردن ، سبک سنگین کردن ، تحقیق کرد و بعد تصمیم میگیریم.

با دوستی چند وقت پیش حرف میزدم می گفت من برای جدا شدن از عشق زندگیم سه سال طول کشید که بر احساساتم غلبه کنم و بعد از او جدا شدم. گفتم چجوری ؟ گفت اولین بار که با او به مشکل بر خورد کردم فهمیدم که آخر عشق ما جدایی است و به هم نمی رسیم برای همین روی خودم کار کردم و تونستم آخر یک تصمیم منطقی بگیرم. من چیزی به اون دوست نگفتم ولی خیلی از حرکتش شوکه شدم و بعد که نشستم فکر کردم از نظر خودش بهترین و درخشان ترین تصمیمی بود که گرفته، اما به طرف دیگر قضیه اگر نگاه کنیم میبینم که این تصمیم چه عواقب سنگینی داشته مثلا شاید طرف مقابلش از این تصمیم یهویی سوپرایز شده باشه و یا با این تصمیمی دوستم ، طرفش دست به کار احمقانه ای زده باشه و یا تصمیم کوچک دیگری گرفته باشه که در نهایت منجر به یک رشته تصمیم بزرگ منتهی بشه.

 


کریستال

یک نخ را اگر در مایع غلیظ بگذاریم ، بعد از مدتی تکه های کریستال به آن چشبیده و یک قطعه کریستالی زیبا را شکل میدهد.

در دنیای امروز سرعت ارتباطات و تبادل اطلاعات به قدری زیاد شده که راحت می توان به حجم بالایی از اطلاعات دست یافت و همین موضوع باعث شده افراد زیادی در یادگیری گمراه شوند و از هر سایت  یا شبکه ای مطلبی بردارند و کنار بگذارند بدون اینکه بدانند این مطالب جمع شده به چه درد می خورد  و صرفا به خاطر زیبایی و بار معنایی، آن مطلب را جمع میکنند .

پراکندگی در یادگیری و نداشتن هدف واحد و برنامه ریزی شده یکی از دلایل ناکامی در علم است . به جای اینکه به جمع آوری اطلاعات غیر مرتبط بپردازیم بهتر است که از بین همان اطلاعات کریستال های مرتبط و زیبایی بسازیم.


یادگیری

تقریبا یک ماه پیش استارت اولین مطالعه خود را زدم و بعد از کلی جست و جو و نوشت لیست اهداف مطالعه و برنامه ریزی با یک موضوع جالب برخورد کردم که عنوان آن یادگیری بود.

برای خیلی از ما ها یادگیری یک چیز ساده و پیش پا افتاده است همانگونه که قبل از این برای من بود و هیچ وقت فکر نمیکردم که یادگیری تا این حد گسترده و در زندگی روز مره ما تاثیر گذار است . اگر بخواهیم یک تعریف کلی از یادگیری داشته باشیم باید بگویم: «به دریافت اطلاعات جدید و ایجاد ارتباط آن به داده های قبلی یا دریافت اطلاعات قبلی به صورت یکپارچه که باعث تغییر رفتار در ما میشود را یادگیری می گویند.» حال این تعریف نمی تواند کلی باشد و افراد مختلف بسته با شرایط و نیازشان تعاریف دیگری از یادگیری دارند.

در یادگیری باید یادمان باشد که چندین قاعده را  در نظر بگیریم  یکی از مهم ترین آن ها کند کردن روند یاد گیری است. کند کردن نه به معنای خیلی آرام خواندن بلکه باید از روش هایی استفاده کنیم که اثری از شتاب زدگی در آن یافت نشود. نکته ای که اینجا باید به آن اشاره کنم تند خوانی روش مناسبی برای یادگیری نیست و در این باره در مقاله ای جدا به تفسیر توضیح خواهم داد.

روش های کند کردن یادگیری:

  1. یادادشت برداری
  2. تکرار و مرور یادگرفته ها
  3. حل مسئله و تمرین
  4. پیدا کردن مثال
  5. توضیح و ارائه به دیگران

چرا یادادشت برداری؟

یادادشت برداری نه تنها به ما کمک میکند که ذهنمان را از پراکندگی و درگیری فکر به موضوع مورد مطالعه بکشانیم بلکه کمک میکند تا چکیده ای از مطالب یاد گرفته از کتاب ‌‌، سخنرانی ، گفته های استاد یا هر چیز دیگر داشته باشیم و بعد ها به آن استناد کنیم.

تکرار و مرور یادگرفته ها

اگر تکرار مرور نباشد مطالب از ذهن ما فرار کرده و عمل یادگیری صورت نمی گیرد  و برای نهادینه کردن باید رجوع کنیم به مطالب یادادشت شده و مروری داشته باشیم

حل مسئله و تمرین

شاید به نظرتان این یک پیشنهاد وقت گیر باشد که از همان دوران مدرسه از آن فراری بوده اید. ولی اگر تمرین نباشد و با مسائل دست و پنجه نرم نکنید نمی توانید یاد بگیرید. مغز ما در مواجهه شدن با چالش ها و سوال ها یاد می گیرد.

پیدا کردن مثال

 باید یادگرفته های جدید را به موضوعات ، مطالب و خاطرات گذشته مرتبط کرد و با پیدا کردن مثال هایی در اعماق ذهنمان موضوعات جدید را به تجربیات گذشته وصل کنیم. در غیر این صورت احتمال فراموشی بالا می رود.

توضیح و ارائه به دیگران

با صحبت کردن در مورد آموخته های خود با دیگران یا تلاش برای یاد دادن آن ها به دوستان و خانواده می توانید درصد یادگیری را بالا ببرید و اگر چنین امکانی را ندارید به صورت وبلاگ ، پیج اینستاگرام ، کانال تلگرامی و ... به دیگران یاد دهید

تا اینجا در مورد روش های کند کردن یادگیری صحبت کردیم و حالا نوبت تقسیم بندی انواع روش های یادگیری است:

بدترین شکل یادگیری: یادگیری قطعه قطعه

در اصل این نمی تواند یادگیری باشد و باید بگویم که این یک روش زباله گردی اطلاعات است . ماها با دریافت اطلاعات ریز و غیر مرتبط در طول روز و انبار کردن آن در گوشه ذهن و یا ذخیره آن در گوشی های همراه و تبلت هایمان تبدیل به جمع کننده زباله های اطلاعاتیی شدیم.

متاسفانه این یک واقعیت است و ما با گشتن در سایت ها ، پیج های اینستاگرام ، فیسبوک ، تلگراتم و... فقط اطلاعات تیکه تیکه ای جمع میکنیم که به دردمان هم نمیخورد . فقط از آن ها به صورت مقطعی در گفتگو ها و پست های اینستاگرام استفاده میکنیم.

این کار مثل این است که یک پازل 1000 قطعه داریم و به جای اینکه قطعات را به هم وصل کنیم هر بار یک تکه را بر داریم بگوییم وااااای چه قشنگ است و دوباره سر جایش بگذاریم و این کار هر روزمان باشد بدون اینکه آن پازل را بچینیم.

یادگیری کریستالی

این نوع یادگیری در اصل باید بگویم تنها نوع واقعی یادگیری است به چیدن پازل میپردازد. تیکه های به هم ریخته اطلاعات وقتی به دردمان می خورد که آن ها را در کنار هم بچینیم و با هم مرتبط کنیم. اگر دنیای یادگیری را به یک پازل تشبیه کنیم باید رفتار یک نفر را داشته باشیم که در حال درست کردن پازل است.

با در کنار قرار دادن تیکه های مرتبط پازل و کنار گذاشتن و نادیده گرفتن قطعات غیر مرتبط شروع به چیدن پازل میکنیم. برای مثال اگر ما با یک جمله در اینستاگرام رو به رو شده ایم ، جمله قشنگی است ، به جای اینکه ان جمله را در کنار جملات دیگر قرار دهیم و انبارش کنیم بگردیم و ببینیم چه کسی آن را گفته بعد یافتن نویسنده ببینیم چرا نویسنده این جمله را گفته و با خواندن کتاب های ان نویسنده (یک یا چند کتاب) ذهنیت نویسنده را بفهمیم و بعد ها اگر به یک فیلم بر خوردیم و با آن نوشته همسو بود آن را نگاه کنیم و تحلیلی از ان داشته باشیمو همین طور قطعات را کنار هم بگذاریم تا یک پازل تکمیل شود .

میتوان به شکل بهتری این را تعریف کرد . اگر آن جمله را نطفه در نظر بگیریم و این نطفه مثل یک نخ در مایع قندی شناور باشد به آرامی تیکه های کریستال (که همان مطالب مرتبط است) به ان نخ یا نطفه چسبیده و یک شکل کریستالی قشنگ را شکل میدهند .